گردش 13 ساعته
سلام گل بل من چند روز پیش که جمعه بود یعنی 20 اردیبهشت 92 من و بابایی و شما از صبح زود رفتیم بیرون و 9 شب برگشتیم خونه ...........خسته و کوفته از صبح زود رفتیم دربند و صبحانه رو اونجا نوش جان کردیم هوا خیلی عالی بود خیلی هم شلوغ بود اون وقت صبح همه اومده بودن کوه بعد از صبحانه رفتیم سمت محلاتی که بریم باغ گلها اونجا هم خیلی شلوغ بود و خیلی گرم شما اونجا از گرما و شلوغی کلافه شده بودی من و بابا هم با یه عملیات ضربتی تو ماشین لباست رو عوض کردیم بعد از باغ گلها رفتیم دفتر بابایی که اونجا بابا رسول یه کم به کارهاش برسه و منم میخواستم شما رو عوض کنم و یه چرتی بزنی و دوبار...